خلوتگه وبلاگت
ریحانه من این وبلاگ برای من وسیله ای شده برای کشف کردن تو. یادآوری خاطرات تو، خاطراتی که شاید گاهی یادم میرن، ولی اینجا ثبتشون می کنم تا برات به یادگار بمونه. شاید قبل از نوشتن این وبلاگ اینقدر توی رفتارهات از صیح تا شب دقت نمی کردم و لی حالا اینطور نیست و خیلی خوب دقت می کنم و تو رو می کاوم. ای کاش این وبلاگ رو زودتر از اینها راه اندازی کرده بودم، اما مامان بارها بهت گفتم که من واقعا درگیر بودم من هم دانشجو، همسر، مادر، فرزند و عروس بودم تازه کار و هم بهش اضافه کن. و جمع همه اینها محصولش این میشد که که همه ناراضی بودند و راضی نگهداشتن همه غیر ممکن بود. من تا حد توانم نه اینکه کار میکردم بلکه می دویدم اما رسیدن به مقصدم حکایت همون کلاغ ...